*فقط کلیک کن* |
||||||
|
شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی سید محمد علی فرزند حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی، ششم جمادی الاول سال 1331ه.ق در شهر تبریز متولد شد و در دامان پر مهر مادری که از تربیت یافتگان مکتب اسلام بود، پرورش یافت. او تحصیلات مقدماتی را تحت نظر میرزا محمدحسین و میرزا اسدالله قاضی طباطبایی گذراند و در شانزده سالگی به همراه پدرش ابتدا به تهران و سپس به مشهد تبعید شد. در سال 1359 ه.ق برای تکمیل مبانی علمی و مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مبارزه با طاغوتیان راهی شهر مقدس قم شد و در سال 1369 ه.ق (ده سال بعد) در ادامه تلاشهای علمیاش به نجف اشرف عزیمت کرد. او که در قم با امام خمینی (ره) آشنا و شیفته شخصیت برجسته ایشان شده بود، با شروع دوره جدید مبارزات به رهبری آن حضرت به عنوان یکی از ارکان مبارزه، رهبری مردم غیور آذربایجان را عهدهدار شد. و سرانجام در سال 1348 به زنجان تبعید گشت. پس از چهار ماه به تبریز بازگشت و آنجا را به سنگری مستحکم برای دفاع از حریم اسلام تبدیل کرد. منزل آیت الله قاضی طباطبایی همواره پناهگاهی امن برای مبارزات، جوانان و مجروحان بود. قیام قهرمانانه مردم تبریز در 29 بهمن ماه 1356 نیز با هدایتهای این شخصیت عظیم صورت گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مرداد ماه 1358 طی حکمی از سوی امام خمینی (ره) به عنوان نماینده تامالاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید. نماز عید قربان سال 1358 به امامت آیت الله قاضی طباطبایی اقامه شد و شب هنگام منافقین سیهدل، این عاشق خدا و مجاهدنستوه را قربانی کردند و ملتی را به داغ نشاندند. روحش شاد. شهید آیت الله مدنی سید اسدالله مدنی درسال 1293 ه.ش در دهخوارقان دیده به جهان گشود. پدرش آقا میر علی بزاز بود. در 4 سالگی مادر و در 16سالگی پدر خود را از دست داد. و در عنفوان جوانی جهت کسب معارف اسلامی وارد شهر قم شد. او مبارزه خود را علیه رژیم پهلوی این شهر آغاز کرد و به دلیل همین تحرکات به آذرشهر تبعید شد. درآذر شهر در اولین اقدام با فرقه ضاله بهائیت به مبارزه برخاست و مردم را در برچیدن کارخانه مشروبسازی این شهر دعوت نمود. به دلیل ادامه مبارزات مجبور به ترک شهر شد و به نجف اشرف عزیمت کرد. او پس از تبعید امام همواره در کنار ایشان بود و بارها و بارها به ایران آمده و در شهرهای مختلف پیامآور ادامه مبارزه شد. و به همین دلیل شدیداً تحت نظر ساواک بود. در سال 1351 به خرمآباد آمده با سمت نماینده و وکیل تام الاختیار امام در مبارزه، به فعالیت پرداخت. ساواک که ازنفوذ ایشان در بین مردم میترسید با نوشتن شبنامه و نامههای توهینآمیز سعی در ترور شخصیت ایشان کرد که با هوشیاری مردم و علما این طرح ناکام ماند. ناگزیر در سال 1354 ایشان را به نوآبار ممسنی تبعید کردند ولی سخنرانیها و افشاگریها و محبوبیت ایشان در بین مردم باعث شد تا از آنجا به گنبد کاووس تبعید شوند اما از آنجا که در هر جا پا میگذاشت آنجا را به کانون مبارزه بدل میکرد ساواک او را بندر کنگان و سپس به مهاباد تبعید کرد. در تمام این شهرها مردم را به تقلید از امام دعوت کرده و رساله ایشان را با تمام محدودیتهای موجود بین مردم پخش میکرد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی برگزیده و پس از شهادت اولین شهید محراب شهید قاضی طباطبایی، امام جمعه تبریز ایشان از طرف امام نماینده و امام جمعه تبریز شدند. در آن ایام در خنثیکردن فتنههای حزب خلق در تبریز نقش به سزایی داشتند و با حضور خود درجبههها و بوسیدن دست رزمندگان و شرکت در مراسم دعا و نیایش مشوقی برای رزمندگان بودند. سرانجام این مجاهد خستگیناپذیر در شهریور سال 1360 در حال اقامه نماز جمعه به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند. شهید آیت الله اشرفی اصفهانی آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1279 ه.ش در خمینی شهر اصفهان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود. چون او را هدیه خدا میدانستند او را عطا الله نامیدند. از سن 5 سالگی تحصیل علم را شروع کرد و در 13 سالگی برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت. پس از 10 سال تحصیل مداوم در حوزه علمیه اصفهان در سن 22 سالگی به حوزه علمیه قم مراجعت نمود. ایشان نزد اساتیدی چون امام (ره) کسب علم کرد. به دنبال تاسیس حوزه علمیه کرمانشاه توسط آیت الله بروجردی در سال 1335 به دستور این مرجع بزرگ به کرمانشاه رفت. ایشان از علاقمندان به حضرت امام بودند. وجوهات را جمعآوری میکردند و برای امام به قم میفرستادند. در سال 1342 به عنوان نماینده امام در کرمانشاه منصوب شدند. به خاطر فعالیتهای زیاد، رژیم قصد تبعید ایشان را داشت که علاقمندی شدید مردم باختران به این مرد دانشمند آنان را نا کام گذارد. بعد از شهادت فرزند برومند امام و اوجگیری نهضت ایشان فعالیت خود را گشترش داد تا جایی که پس از تبعید امام از عراق به پاریس توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت. در آستانه ورود امام به ایران در اعتراض به بسته شدن فرودگاه جزو متحصنین در دانشگاه تهران بود. پس از پیروزی انقلاب در سال 1358 طی حکمی امام ایشان را به سمت امام جمعه کرمانشاه انتخاب کردند. او در ایام جنگ با لباس رزم در جمع رزمندگان حاضر شده به ایشان روحیهای تازه میبخشید و بالاخره در تاریخ 23 مهر ماه 1360 در ماه محرم در سن 82 سالگی در محراب عبادت به دست منافقین به شهادت رسید. شهید آیت الله دستغیب سید عبدالحسین در عاشورای 1332ه. ق در شیراز متولد شد و از همان کودکی کمر به غلامی حسین بست. تا سن 12 سالگی نزد پدر به تحصیل علم پرداخت و پس از فوت ایشان مراقبت و تکفل خانواده را بر عهده گرفت. مدتی بعد برای کسب معارف اسلامی به نجف سغر کرد و در خدمت بزرگان دانش آموخت. هنگامیکه به شیراز بازگشت مردم او را به عنوان امام جماعت مسجد جامع برگزیدند. به دلیل کمبود جا برای نماز گزاردن، او تصمیم به تعمیر مسجد گرفته خود نیز دوشادوش مردم کارکرد. در سال 1341 با آغاز مبارزات حضرت امام (ره) ایشان نیز پیغام دادند که من هم در شیراز آمادهام و از آن تاریخ به بعد مستقیماً با امام (ره) در ارتباط بود. هر شب پس از نماز مغرب و عشاء برای نماز گزاران سخنرانی میکرد و به افشاگری ظلم طاغوتیان میپرداخت. به راستی دستغیب در سالهای او جگیری انقلاب اسلامی ایران ایشان مسئولیت نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان را بر عهده گرفته و به فرمان امام و درخواست مردم امام جمعه شیراز شدند. آیت الله دستغیب که همواره از حافظان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود، در روز جمعه 20 آذر 1360 (1402ه.ق) به دست منافقان کوردل، به شهادت رسید. یادش گرامی. شهید آیت الله صدوقی محمد درسال 1327 ه.ق در خانواده ای روحانی در یزد چشم به جهان گشود. پدرش میرزا ابوطالب از علمای وارسته آن دیار بود. او تحت سرپرستی پسر عمویش به تحصیل علوم دینی مشغول شد و شرح لمعه را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد آموخت. درسال 1349 به قم هجرت کرد و 21 سال در قم اقامت گزید. اقامتش در آن شهر ششمین سال حکومت رضاخان و اوج فشار بر روحانیون و مذهبیون مصادف گشت. ایشان از بدو ورود به قم هم صحبتی امام را برگزیده و گاه در تمام شبانه روز با ایشان بود. صدوقی از طرفداران جدی فدائیان اسلام بوده منزل ایشان پناهگاه شهید نواب صفوی و یارانش بود. او در عین اینکه به تدریس اشتغال داشت تحصیل هم می کرد و گاه برای امرار معاش خود در منطقه عباس آباد قم به کشاورزی می پرداخت. ایشان در پی درخواستهای مکرر مردم یزد به این شهر مهاجرت کرد و مورد استقبال بی نظیر مردم قرار گرفت. با ورود به یزد حوزه درس تشکیل داده و خدمات عمرانی بسیاری داد. از سال 41 تا سال 43 به عنوان عنصری مبارز نقش هماهنگ کننده روحانیون و مردم، با اقدامات امام را بر عهده داشت. پس از تبعید امام مبارزات وسیعی را آغاز کرد. بیانیه و اطلاعیه می داد و به همراه اطلاعیه های امام به شهرهای دیگر می فرستاد و مردم و علما را به مبارزه دعوت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان برای تدوین قانون اساسی راهی مجلس خبرگان شدند و پس از آن به عنوان نماینده امام و امام جمعه به شهر یزد رفتند. درایت و مدیریت ایشان باعث شد استان یزد از کمند توطئه ها دور بماند. ایشان در برهم چیدن خانه های تیمی منافقین نقش به سزایی داشتند. با وجود کبر سن در جبهه حضور می یا فتند و باعث شور و نشاط در جبهه ها می شدند. حضور ایشان در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر همیشه در یادها زنده است. سرانجام در روز یازدهم تیرماه سال 1361 با لبان روزه در سن 75 سالگی در محراب عبادت (نمازجمعه) به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند. شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم در سال 1317 در جوار بارگاه ملکوتی امیرمومنان در شهر نجف اشرف قدم به عرصه گیتی نهاد. دیدگانش را که گشود، گنبد زیبا و طلائی امام اول شیعیان در قاب چشمانش جای گرفت. او از همان آغاز کودکی به حوزه علمیه رفت و تمام تلاش خود را مصروف آموختن علوم قدیم و فقه اسلام نمود. پدرش «آیتالله سید محسن حکیم» رهبر شیعیان مبارز بود، (1348-1333) او نیز در مکتب مبارزه درس آموخت و در جرگه مبارزان قرار گرفت و از سال 1335 فعالیت سیاسی خود را آغاز نمود. وی پس از شهادت دوست و همرزم دیرین خود، آیتالله سید محمد باقر صدر در سال 1358 به ایران مهاجرت کرد. آیتالله حکیم همواره موضعی ضدآمریکایی داشت و همیشه خواستار خروج دستنشاندهها و عوامل این کشور در عراق بود، صدام به علت کینه و قساوت دیرینه خود با فرزندان زهرای اطهر (س) در سال 1361، 125 تن از اعضای خانواده آیتالله حکیم را بازداشت و 29 تن از آنان را به شهادت رساند. برادر دیگرش (سید مهدی حکیم) در سال 1366 توسط عوامل رژیم عراق در «سودان» به شهادت رسید. آیتالله سید محمد باقر حکیم در سال 1360 به همراه یاران همرزم و شیعه خود مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را بنیان نهاد و در سال 1362 به ریاست این حزب منصوب شد. سرانجام این روحانی مبارز و فداکار پس از گذراندن 23 سال تبعید در ایران در اردیبهشت ماه سال 1382 به میهن خویش بازگشت و در روز جمعه هفتم شهریورماه سال 1382 پس از اتمام مراسم نماز جمعه هنگام خروج از «بابالقبله» در حرم امیرمومنان (ع) به شهادت رسید. عاملان این فاجعه عظیم با قرار دادن بمب داخل ماشین آیتالله حکیم بار دیگر قساوت خود و مظلومیت فرزندان زهرای اطهر (س) را به جهان ثابت نمودند. از ایشان 40 کتاب و 10 مقاله فرهنگی به یادگار مانده است. | |||||
|
|
زندگینامه شهید سید محمدهادی نصرالله |
|
سید محمدهادی نصرالله (فرزند اول سید حسن) در یکی از روزهای سال 1358 در البارزویه از توابع لبنان در جمع گرم خانوادهای مؤمن و از سلاله پاک رسول خدا چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن نصرالله که از روحانیون بزرگ مبارز لبنان بود بعدها به سمت دبیر کل حزبالله لبنان برگزیده شد. سید هادی تحصیلات ابتدایی را از مدرسه ناصرشهر بعلبک آغاز کرد و چند سال بعد یعنی سال 1364 به همراه پدر بزرگوارش در سفری به ایران آمد. اما یکسال بعد به علت وجود بحران در لبنان به زادگاهش بازگشت و به تحصیلات خود ادامه داد. اندیشه حضور و فعالیت در میان مجاهدان و مبارزان حزبالله همواره در ذهن سید هادی وجود داشت و توانست بالاخره در سال 1373 با جلب رضایت پدر به جمع رزمندگان حزبالله در جبهههای جنوب لبنان بپیوندد. سید هادی در مدت کوتاه حضور در میان رزمندگان در عملیاتهای متعددی بر علیه رژیم اشغالگر قدس شرکت نمود. او که به تازگی با دوشیزهای مؤمنه ازدواج کرده بود برای تهیه سرپناهی برای آغاز زندگی مشترک تلاش میکرد. سرانجام در عملیاتی که در منطقه اقلیم التفاح از توابع منطقه جبلالرفیع انجام شد به همراه چند تن دیگر از همرزمانش در سال 1376 در حالیکه تنها 18 سال سن داشت جام شیرین شهادت را عاشقانه نوشید. |
موقعیت: میدان امام حسین(ع) خیابان سپاه
سال تاسیس: 11 هجری قمری (دوره شاه عباس اول)
طول تقریبی: 507 متر و عرض 158 متر
سه بنای مسجد امام ، مسجد شیخ لطف الله و سر در بازار قیصریه با طاقهای متحدالشکل به هم مربوط شده اند این میدان محل انجام مسابقات و بازی های معمول آن عصر (چوگان، قاپوق اندازی) بوده و سان و رژه سربازان بوده است. غرفه های دو اشکوبه محل داد و ستد و تجارت بوده دور تا دور این میدان را احاطه کرده است.
چهار طرف میدان چهار بازار قرار گرفته که به وسیله مغازه های داخل میدان به میدان مربوط می شوند
قسمتهای دیدنی میدان عبارت است از:
با انتخاب اصفهان به پایتختی و گسترش شهر به طرف جنوب، میدان عظیم امام با طول تقریبی 507 و عرض 158 متر در شرق گردشگاه چهارباغ به عنوان یکی از ویژگی های عصر صفوی مطرح گردید. در طراحی شهری این میدان به عنوان عضو اصلی گسترش شهر مورد توجه قرار می گیرد و تا مدتها بعد از بزرگترین و زیباترین میدان های جهان نامیده می شود.
میدان امام به جای میدان کوچکی که از دوران تیموریان باقی مانده بود احداث گردید. به هنگامی که دو مسجد امام و شیخ لطف الله و سردر بازار قیصریه ساخته شد این 3 بنا با طاقهای متحدالشکل به هم مربوط شدند و با پایان یافتن میدان و خاتمه تزئینات، کف آن شن ریزی و مسطح شد. از این زمان بود که میدان برای انجام مسابقات و بازی های معمول آن عصر مانند چوگان و قاپوق اندازی مورد استفاده قرار می گرفت و سان و رژه سربازان و سپاهیان نیز در همین محل انجام می شد. دو ستون سنگی که در جلو مسجد امام واقع شده و قرینه آنها نیز روبروی بازار قیصریه هستند بیانگر انجام بازی چوگان و سایر ورزش ها در میدان می باشند.
« در گرداگرد کناره میدان نهری به عرض 3 متر و عمق 2 متر جریان داشت. در طول نهر ردیفی از درختان چنار بر رهگذران سایه می افکند. میدان روزها اغلب پوشیده از چادر دستفروشان بود و در طول روز افرادی از ملیت های مختلف نظیر انگلیسی، هلندی، پرتغالی، عرب، ترک، یهودی، ارمنی، روسی و هندی به این محل می آمدند ».
شبها نیز میدان به محل تردد بازیگران، شعبده بازان، خیمه شب بازان، بند بازان و قصه گویان تبدیل می شد.
به غیر از بناهای تاریخی چهارگانه که در چهار سمت میدان قرار گرفته اند و به جز خیابان هائی که از میدان می گذرند دور تا دور میدان را غرفه های دو اشکوبه احاطه کرده اند.
این غرفه ها در آن روزگار به داد و ستد و تجارت اختصاص داشتند. همچنان که امروز همین کاربری حفظ شده و انواع صنایع دستی و منسوجات کار اصفهان در آنها به مسافران و گردشگران عرضه می شود.
چهار طرف میدان، چهار بازار قرار گرفته که به وسیله مغازه های داخل میدان به میدان مربوط می شوند. این بازارها در روزگار صفویه هر یک به شغلی اختصاص داشت.
بیشتر سیاحان و جهانگردانی که از اصفهان مطلب نوشته اند بر شکوه و عظمت میدان نقش جهان تأکید کرده و از حضور سفرا و نمایندگان خارجی و سایر اتباع کشورهای دیگر در این میدان خاطراتی را ذکر کرده اند.
به نوشته برخی از این سفر نامه ها، بسیاری از مذاکرات تاریخی که بین دولتمردان ایران و فرستادگان خارجی انجام می شد در همین میدان صورت می گرفت.
مقدمات احداث موزه بزرگ اسلامی در طبقه فوقانی میدان انجام شده و به زودی میدان بزرگ و با عظمت امام محلی برای نمایش و ارائه آثار اسلامی خواهد بود.
آنچه درباره میدان امام می توان گفت اینکه این اثر نفیس و با شکوه که در دنیا از شهرتی چشمگیر و بی نظیر برخوردار است با مجموعه عناصر و عملکردهائی که در نقش های سیاسی، مذهبی، اقتصادی، توریستی، و تفریحی داشته پیوسته در آسمان هنر و زیبائی ایران و جهان می درخشد. بطوری که با جرأت می توان ادعا کرد که این میدان همراه با فضاهای تکمیلی و عناصر مربوط به آن یعنی عمارت عالی قاپو، مسجد شیخ لطف الله، مسجد امام، توحید خانه، سردر قیصریه و راسته بازارها به تنهائی با تمام زیبائی ها و جاذبه های جهانگردی ایران برابری می کند.
شهید آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی
سید محمد علی فرزند حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی، ششم جمادی الاول سال 1331ه.ق در شهر تبریز متولد شد و در دامان پر مهر مادری که از تربیت یافتگان مکتب اسلام بود، پرورش یافت. او تحصیلات مقدماتی را تحت نظر میرزا محمدحسین و میرزا اسدالله قاضی طباطبایی گذراند و در شانزده سالگی به همراه پدرش ابتدا به تهران و سپس به مشهد تبعید شد. در سال 1359 ه.ق برای تکمیل مبانی علمی و مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مبارزه با طاغوتیان راهی شهر مقدس قم شد و در سال 1369 ه.ق (ده سال بعد) در ادامه تلاشهای علمیاش به نجف اشرف عزیمت کرد. او که در قم با امام خمینی (ره) آشنا و شیفته شخصیت برجسته ایشان شده بود، با شروع دوره جدید مبارزات به رهبری آن حضرت به عنوان یکی از ارکان مبارزه، رهبری مردم غیور آذربایجان را عهدهدار شد. و سرانجام در سال 1348 به زنجان تبعید گشت. پس از چهار ماه به تبریز بازگشت و آنجا را به سنگری مستحکم برای دفاع از حریم اسلام تبدیل کرد. منزل آیت الله قاضی طباطبایی همواره پناهگاهی امن برای مبارزات، جوانان و مجروحان بود. قیام قهرمانانه مردم تبریز در 29 بهمن ماه 1356 نیز با هدایتهای این شخصیت عظیم صورت گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در مرداد ماه 1358 طی حکمی از سوی امام خمینی (ره) به عنوان نماینده تامالاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید. نماز عید قربان سال 1358 به امامت آیت الله قاضی طباطبایی اقامه شد و شب هنگام منافقین سیهدل، این عاشق خدا و مجاهدنستوه را قربانی کردند و ملتی را به داغ نشاندند. روحش شاد.
شهید آیت الله مدنی
سید اسدالله مدنی درسال 1293 ه.ش در دهخوارقان دیده به جهان گشود. پدرش آقا میر علی بزاز بود. در 4 سالگی مادر و در 16سالگی پدر خود را از دست داد. و در عنفوان جوانی جهت کسب معارف اسلامی وارد شهر قم شد. او مبارزه خود را علیه رژیم پهلوی این شهر آغاز کرد و به دلیل همین تحرکات به آذرشهر تبعید شد. درآذر شهر در اولین اقدام با فرقه ضاله بهائیت به مبارزه برخاست و مردم را در برچیدن کارخانه مشروبسازی این شهر دعوت نمود. به دلیل ادامه مبارزات مجبور به ترک شهر شد و به نجف اشرف عزیمت کرد. او پس از تبعید امام همواره در کنار ایشان بود و بارها و بارها به ایران آمده و در شهرهای مختلف پیامآور ادامه مبارزه شد. و به همین دلیل شدیداً تحت نظر ساواک بود. در سال 1351 به خرمآباد آمده با سمت نماینده و وکیل تام الاختیار امام در مبارزه، به فعالیت پرداخت. ساواک که ازنفوذ ایشان در بین مردم میترسید با نوشتن شبنامه و نامههای توهینآمیز سعی در ترور شخصیت ایشان کرد که با هوشیاری مردم و علما این طرح ناکام ماند. ناگزیر در سال 1354 ایشان را به نوآبار ممسنی تبعید کردند ولی سخنرانیها و افشاگریها و محبوبیت ایشان در بین مردم باعث شد تا از آنجا به گنبد کاووس تبعید شوند اما از آنجا که در هر جا پا میگذاشت آنجا را به کانون مبارزه بدل میکرد ساواک او را بندر کنگان و سپس به مهاباد تبعید کرد. در تمام این شهرها مردم را به تقلید از امام دعوت کرده و رساله ایشان را با تمام محدودیتهای موجود بین مردم پخش میکرد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی برگزیده و پس از شهادت اولین شهید محراب شهید قاضی طباطبایی، امام جمعه تبریز ایشان از طرف امام نماینده و امام جمعه تبریز شدند. در آن ایام در خنثیکردن فتنههای حزب خلق در تبریز نقش به سزایی داشتند و با حضور خود درجبههها و بوسیدن دست رزمندگان و شرکت در مراسم دعا و نیایش مشوقی برای رزمندگان بودند. سرانجام این مجاهد خستگیناپذیر در شهریور سال 1360 در حال اقامه نماز جمعه به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند.
شهید آیت الله اشرفی اصفهانی
آیت الله اشرفی اصفهانی در سال 1279 ه.ش در خمینی شهر اصفهان در یک خانواده روحانی دیده به جهان گشود. چون او را هدیه خدا میدانستند او را عطا الله نامیدند. از سن 5 سالگی تحصیل علم را شروع کرد و در 13 سالگی برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت. پس از 10 سال تحصیل مداوم در حوزه علمیه اصفهان در سن 22 سالگی به حوزه علمیه قم مراجعت نمود. ایشان نزد اساتیدی چون امام (ره) کسب علم کرد. به دنبال تاسیس حوزه علمیه کرمانشاه توسط آیت الله بروجردی در سال 1335 به دستور این مرجع بزرگ به کرمانشاه رفت. ایشان از علاقمندان به حضرت امام بودند. وجوهات را جمعآوری میکردند و برای امام به قم میفرستادند. در سال 1342 به عنوان نماینده امام در کرمانشاه منصوب شدند. به خاطر فعالیتهای زیاد، رژیم قصد تبعید ایشان را داشت که علاقمندی شدید مردم باختران به این مرد دانشمند آنان را نا کام گذارد. بعد از شهادت فرزند برومند امام و اوجگیری نهضت ایشان فعالیت خود را گشترش داد تا جایی که پس از تبعید امام از عراق به پاریس توسط ساواک دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت. در آستانه ورود امام به ایران در اعتراض به بسته شدن فرودگاه جزو متحصنین در دانشگاه تهران بود. پس از پیروزی انقلاب در سال 1358 طی حکمی امام ایشان را به سمت امام جمعه کرمانشاه انتخاب کردند. او در ایام جنگ با لباس رزم در جمع رزمندگان حاضر شده به ایشان روحیهای تازه میبخشید و بالاخره در تاریخ 23 مهر ماه 1360 در ماه محرم در سن 82 سالگی در محراب عبادت به دست منافقین به شهادت رسید.
شهید آیت الله دستغیب
سید عبدالحسین در عاشورای 1332ه. ق در شیراز متولد شد و از همان کودکی کمر به غلامی حسین بست. تا سن 12 سالگی نزد پدر به تحصیل علم پرداخت و پس از فوت ایشان مراقبت و تکفل خانواده را بر عهده گرفت. مدتی بعد برای کسب معارف اسلامی به نجف سغر کرد و در خدمت بزرگان دانش آموخت. هنگامیکه به شیراز بازگشت مردم او را به عنوان امام جماعت مسجد جامع برگزیدند. به دلیل کمبود جا برای نماز گزاردن، او تصمیم به تعمیر مسجد گرفته خود نیز دوشادوش مردم کارکرد. در سال 1341 با آغاز مبارزات حضرت امام (ره) ایشان نیز پیغام دادند که من هم در شیراز آمادهام و از آن تاریخ به بعد مستقیماً با امام (ره) در ارتباط بود. هر شب پس از نماز مغرب و عشاء برای نماز گزاران سخنرانی میکرد و به افشاگری ظلم طاغوتیان میپرداخت. به راستی دستغیب در سالهای او جگیری انقلاب اسلامی ایران ایشان مسئولیت نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان را بر عهده گرفته و به فرمان امام و درخواست مردم امام جمعه شیراز شدند. آیت الله دستغیب که همواره از حافظان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود، در روز جمعه 20 آذر 1360 (1402ه.ق) به دست منافقان کوردل، به شهادت رسید. یادش گرامی.
شهید آیت الله صدوقی
محمد درسال 1327 ه.ق در خانواده ای روحانی در یزد چشم به جهان گشود. پدرش میرزا ابوطالب از علمای وارسته آن دیار بود. او تحت سرپرستی پسر عمویش به تحصیل علوم دینی مشغول شد و شرح لمعه را در مدرسه عبدالرحیم خان یزد آموخت. درسال 1349 به قم هجرت کرد و 21 سال در قم اقامت گزید. اقامتش در آن شهر ششمین سال حکومت رضاخان و اوج فشار بر روحانیون و مذهبیون مصادف گشت. ایشان از بدو ورود به قم هم صحبتی امام را برگزیده و گاه در تمام شبانه روز با ایشان بود. صدوقی از طرفداران جدی فدائیان اسلام بوده منزل ایشان پناهگاه شهید نواب صفوی و یارانش بود. او در عین اینکه به تدریس اشتغال داشت تحصیل هم می کرد و گاه برای امرار معاش خود در منطقه عباس آباد قم به کشاورزی می پرداخت. ایشان در پی درخواستهای مکرر مردم یزد به این شهر مهاجرت کرد و مورد استقبال بی نظیر مردم قرار گرفت. با ورود به یزد حوزه درس تشکیل داده و خدمات عمرانی بسیاری داد. از سال 41 تا سال 43 به عنوان عنصری مبارز نقش هماهنگ کننده روحانیون و مردم، با اقدامات امام را بر عهده داشت. پس از تبعید امام مبارزات وسیعی را آغاز کرد. بیانیه و اطلاعیه می داد و به همراه اطلاعیه های امام به شهرهای دیگر می فرستاد و مردم و علما را به مبارزه دعوت می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان برای تدوین قانون اساسی راهی مجلس خبرگان شدند و پس از آن به عنوان نماینده امام و امام جمعه به شهر یزد رفتند. درایت و مدیریت ایشان باعث شد استان یزد از کمند توطئه ها دور بماند. ایشان در برهم چیدن خانه های تیمی منافقین نقش به سزایی داشتند. با وجود کبر سن در جبهه حضور می یا فتند و باعث شور و نشاط در جبهه ها می شدند. حضور ایشان در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر همیشه در یادها زنده است. سرانجام در روز یازدهم تیرماه سال 1361 با لبان روزه در سن 75 سالگی در محراب عبادت (نمازجمعه) به دست منافقین کوردل به شهادت رسیدند.
شهید آیت الله سید محمد باقر حکیم
در سال 1317 در جوار بارگاه ملکوتی امیرمومنان در شهر نجف اشرف قدم به عرصه گیتی نهاد. دیدگانش را که گشود، گنبد زیبا و طلائی امام اول شیعیان در قاب چشمانش جای گرفت. او از همان آغاز کودکی به حوزه علمیه رفت و تمام تلاش خود را مصروف آموختن علوم قدیم و فقه اسلام نمود. پدرش «آیتالله سید محسن حکیم» رهبر شیعیان مبارز بود، (1348-1333) او نیز در مکتب مبارزه درس آموخت و در جرگه مبارزان قرار گرفت و از سال 1335 فعالیت سیاسی خود را آغاز نمود. وی پس از شهادت دوست و همرزم دیرین خود، آیتالله سید محمد باقر صدر در سال 1358 به ایران مهاجرت کرد. آیتالله حکیم همواره موضعی ضدآمریکایی داشت و همیشه خواستار خروج دستنشاندهها و عوامل این کشور در عراق بود، صدام به علت کینه و قساوت دیرینه خود با فرزندان زهرای اطهر (س) در سال 1361، 125 تن از اعضای خانواده آیتالله حکیم را بازداشت و 29 تن از آنان را به شهادت رساند. برادر دیگرش (سید مهدی حکیم) در سال 1366 توسط عوامل رژیم عراق در «سودان» به شهادت رسید. آیتالله سید محمد باقر حکیم در سال 1360 به همراه یاران همرزم و شیعه خود مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق را بنیان نهاد و در سال 1362 به ریاست این حزب منصوب شد. سرانجام این روحانی مبارز و فداکار پس از گذراندن 23 سال تبعید در ایران در اردیبهشت ماه سال 1382 به میهن خویش بازگشت و در روز جمعه هفتم شهریورماه سال 1382 پس از اتمام مراسم نماز جمعه هنگام خروج از «بابالقبله» در حرم امیرمومنان (ع) به شهادت رسید. عاملان این فاجعه عظیم با قرار دادن بمب داخل ماشین آیتالله حکیم بار دیگر قساوت خود و مظلومیت فرزندان زهرای اطهر (س) را به جهان ثابت نمودند. از ایشان 40 کتاب و 10 مقاله فرهنگی به یادگار مانده است.
شهید بهشتی
شهید سید محمد بهشتی در روز دوم آبان ماه سال 1307 در محله لومیان شهر اصفهان متولد شد. پدرش سید فضل الله مردی روحانی و متقی بود و در هفته دو روز را به روستاهای اطراف می رفت تا آنان نیز بتوانند نماز را به جماعت بخوانند. سید در سن 4 سالگی آموختن را آغاز نمود. در سن 7 سالگی برای رفتن به مدرسه آماده شد و چون کودکی تیز و باهوش بود در کلاس چهارم ثبت نام کرد. سال ششم ابتدایی به عنوان نفر دوم شهر معرفی گشت.
سپس به دبیرستان سعدی راه یافت. هنوز دو سال نگذشته بود که به مطالعه علوم دینی علاقمند شد. در سال 1321 مدرسه را رها کرد و در جست و جوی نکته های آئین محمدی (ص) در مدرسه صدر اصفهان به تحصیل پرداخت. بعد از آموختن فقه و پایان دورهی سطح در سال 1325 به قم مهاجرت نمود و در مدرسه حجتیه ساکن شد و از محضر آیت الله داماد، اردکانی یزدی، امام خمینی (ره)، آیت الله بروجردی، آیت الله حجت، آیت الله سیدمحمدتقی خوانساری و ... کسب فیض نمود.
در سال 1327 در امتحانات متفرقع دبیرستان شرکت کرد و بعد از اخذ مدرک دیپلم ادبی به دانشگاه الهیات و معارف راه یافت. او که زبان فرانسه را در دبیرستان فرا گرفته بود، به علت علاقه به زبان انگلیسی، کتاب « ریدر » را خواند و برای تکمیل آن در تهران یک دوره کلاس فشرده رفت. سال سوم دانشگاه در تهران ساکن شد اما در سال 1330 به قم بازگشت و در مدرسه ای به عنوان معلم زبان انگلیسی مشغول به کار شد. در همین سال مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه دریافت کرد. سپس درمحضر علامه طباطبایی اسفار و فلسفه را فرا گرفت.
در سال 1333 در قم دبیرستانی با شیوه ی جدید به نام دبیرستان دین و دانش تاسیس کرد و در اردیبهشت ماه سال 1331 با صبیه مکرم یکی از روحانیون ازدواج نمود و صاحب 4 فرزند شد. سال 1336 سیدمحمدحسینی بهشتی مدرک دکترای فلسفه خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد و در سال 1338 کلاسهای زبان انگلیسی، عربی، علوم طبیعی را در دبیرستان دین و دانش به منظور تحصیل طلاب حوزه علمیه به راه انداخت. در سال 1339 سازمان دادن به حوزه علمیه قم را از اهم فعالیتهای خود دانست. و با طرح یک برنامه منسجم و همیاری آیت الله گلپایگانی در سال 1342 مدرسه حقانی از جمله مدارس نمونه علوم حوزوی شد. بعد از سخنرانی دکتر بهشتی در جشن مبعث دانشگاه تهران و چاپ آن در مجله مکتب تشیّع یک هسته تحقیقاتی به وجود آمد که قرار شد پیرامون حکومت در اسلام تحقیق و مطالعه شود.
وی از سال 1341 به رهبری امام (ره) مبارزات خود را آغاز کرد و در سال 1342 بر اثر فشار و تهدید ساواک به تهران انتقال یافت و با جمعیت هیئت های مؤتلفه ارتباط پیدا نمود. در این زمان به پیشنهاد شورای مرکزی، امام (ره) یک گروه چهار نفری به عنوان شورای فقهی و سیاسی برای آنان تبیین کرد که این شورا متشکل از آقایان استاد مطهری، انواری، مولایی و دکتر بهشتی بود. در سال 1343 مسلمانان هامبورگ برای مسجد تازه تأسیس خود که به دست مرحوم آیت الله بروجردی ساخته شده بود، تقاضای یک روحانی کردند و با اصرار آیت الله میلانی و حائری، دکتر بهشتی رهسپار آلمان شد و در آنجا هسته انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان را تاسیس کرد.
دکتر در این مدت زبان آلمانی را نیز فرا گرفت و در سال 1349 از این کشور خارج شد. او سفرهایی به لبنان، سوریه، عربستان( مکه مکرمه) و ترکیه برای دیدار امام موسی صدر دوست دیرینه سالهای تحصیل در قم داشت. زمانیکه به ایران بازگشت، دولت او را ممنوع الخروج نمود. لذا در سال 1350 کلاس تفسیر قرآن برپا کرد تا اینکه در سال 1354 دستگیر و چند روز در زندان کمیته مرکزی محبوس گشت. بعد از رهایی دیگر نتوانست این کلاس را ادامه دهد.
اما به همراهی دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتاب وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مداری اقدام کرد و از این طرق فکر دینی و آشنایی با قرآن را وارد کتب درسی نمود. دکتر در روز اول بهمن ماه سال 1354 از رساله ی دکترای خود تحت عنوان « مسایل مابعدالطبیعه در قرآن » با راهنمایی استاد مطهری، که استاد راهنمای ایشان بود دفاع کرد. چرا که تا آن زمان به علت انجام فعالیتهای فرهنگی سیاسی نتوانسته بود آن را به پایان برساند. در سال 1357 بار دیگر برای چند روز به زندان افتاد و بعد از رهایی به دیدار امام (ره) در پاریس رفت و هسته اصلی شورای انقلاب که متشکل از آقایان استاد مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، باهنر و شخص خود ایشان بود، را با نظر امام (ره) تشکیل داد. آیت الله بهشتی با پیروزی انقلاب به عنوان دبیر شورای انقلاب معرفی گشت و بعد از تعیین اعضای مجلس خبرگان به انتخاب مردم تدوین قانون اساسی را بر عهده گرفت و با آوردن دلایل و براهین مستند اصل ولایت فقیه را در مجلس خبرگان به تصویب رساند. دکتر در این سالها حزب جمهوری اسلامی را به یاری دوستان و افراد حزب اللهی تأسیس کرد.
چندی بعد امام (ره) مسئولیت دیوان عالی کشور را در اسفندماه سال 1358 به وی سپرد تا عدل و قسط در جامعه رواج یابد. سرانجام این یاور بزرگ امام (ره) در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 53 سالگی از میان خاکیان رخت بربست و ایران اسلامی را داغدار خود نمود. انفجار بمب توسط منافقین کوردل در ساختمان حزب جمهوری اسلامی او و 72 لاله سرخ ایثار و اخلاص را پرپر ساخت.
امام خمینی: بهشتی ملتی بود برای ملت ما.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
[ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]
تعداد بازدید:2659 |
||
امروز:4 دیروز :0 |
||
درباره خودم |
||
لوگوی خودم |
||
|
||
اشتراک |
||
|